loading...

فتل فتلیان

روز نوشت های یک بچه مثبت تنها

بازدید : 187
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 1:25

چقده شلم شومبا جور میشه ولی خب ثبتش نمیکنم یادم میره اوووف بر من ☹

۱-امروز وسط ورزش کردن و این داستانا بابام گفت کاش منم حلقه میزدم 🤔 بکش بکش اوردیمش تا حلقه بزنه ولی خو بلد نبود اصن عاولییی کلی بش خندیدیم 😅

۲-رسما هیچ کار مفیدی(اون اهداف روی برگم) انجام ندادم تو این مدت 🤦🏻‍♂️ حتی درسای دانشگاهم نخوندم 😑

۳- من اینستا فعال نیستم ولی به زودی فعال میشم ، شاید توی انتخاب اسم ازتون کمک گرفتم و عمومی‌بود و بیاید فالو کنید 😁 (واس کسب و کار هستا)

۴- اقا من کلا ادم خون سردیم و هعی غر غر نمیکنم در نتیجه بانوان محترم برا اموزش مارو با خودشون میبرن (خاله‌ها و زندایی ) ،اقا من مامانم از سال ۸۴ گواهی نامه داره اما خب به دلیل منع پزشکی پشت فرمون ننشسته خیلی سال و کلا مهارت و مخصوصا اعتماد بنفسشو از دست داده ! اون روز بردمش یه دوری بزنه ، همینو بگم یجا فقط نمیدونم چی شد بش گفتم ترمز کنننن و اون گاااااز ، فقط شیرجه زدم رو فرمون و اینکه چطو ماشینو جمع کردم و هنوز زنده ایم خدا میدونه ، با ترس نیگام کرد میگه نمی‌خوای دعوام کنی!!! (خیلی ترسیده بود) گفتم نه ،صدا اهنگو زیاد کردم شروع کردم رقصیدن 😐

۵-شب تا صبح با افسون داریم صحبت میکنیم و خاطره و این داستانا ( البت نه هر شب) اصن یه وضعی صبح فقط عین مرده‌ها میوفتم تو تختم تا ظهر مامانم میگه عجیبه تو جدیدا یه چیزیت شده!نکنه معتاد شدی میگم اره 😂🤦🏻‍♂️

دیگه ویدیو کال با خواهر برادرشم میرم اصن wow😂خواهر و برادرش عاشقم شدن شدید ، حتی کراش 😉😂

*** پریروز تا خود صبح حرف میزدیم مامانم میگه دم صبحی با کسی حرف میزدی ! میگم ماامااان !؟ میگه خب‌‌‌ای موقع صبح کی بیداره اخه که توباش حرف بزنی 😐 میگه بچم خل شده و میره😂😂

آمنه سادات ذبیح پور
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 57
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 1204
  • بازدید کلی : 9081
  • کدهای اختصاصی